دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
اینکه ازت دورم اینکه میتونست همه چی خوشگل تر باشه اینکه تو قلبمی اما کنارم نیستی اینکه تک ستاره ی آسمونای الان اما نه تو آسمون من نازنین تو آسمون خدا امیدوارم دنیایه دیگه ی باشه تا بتونم ببینمت
دوست عزیز اینجا خوبه چرا؟ چون میتونم کلی چیز میز بنویسم اونم از هر فکری ک در ثانیه از مغزم میگذره و کسی نیست بخاطر تمام این پراکندگی ها اذیت بشه کاروانسرای کیتارو منو به خودم نردیک تر میکنه به چیزی که بودم به چیزی که هستم نیاز دارم دوباره اون احساسات زنده کنم تا بتونم دوباره شعر بگم هیچکس دلیل سکوت یک شاعر نمیفهمه وقتی از اون قلم دور میشی یعنی دارن خودتو ازت میگیرن باید افکارمو سرسامان بدم دلم برا روزهای که کل اتاقم کاغذی شده تنگ شده برا روزهایی که میتونستم با کلمات برقصم ذوق کنم بخندم اشک بریزم زندگی درک عمق معنی کلمات است نازنین باید از ادما جدا بشم به سرزمین آلیس سفر خواهم کرد
میخای یه چیز جالبو بهت بگم -امید بیشتر مردم دوست دارند همیشه داشته باشنش اما من از داشتنش بیزارم چرا؟ چون از جنگیدن برا چیزایی که تو کنترل تو نیست خسته شدم این بازی قدیمی دیگه خسته م کرده I NEED TO GIVE UP ــ شهر آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
||||||||||||||||
|